چندی پیش مطلبی از آقای «غفور شیخی» با عنوان «کالبدشکافی جماعت دعوت و اصلاح» در دوهفته‌نامه‌ی «مکریان امروز» منتشر شد که در آن، ضمن دسته‌بندی جریان‌های مذهبیِ رایج در جنوب غرب آسیا و خاستگاه‌ آن‌ها و سپس جریان‌شناسی مذهبی اهل‌سنت در داخل ایران، به معرفی جماعت دعوت و اصلاح در دو بُعد فکری و تشکیلاتی پرداخته، و کارکردهای تداوم حضور این جریان فکری در ایران را در مقایسه با سایر جریان‌های مذهبی برشمرده است(مکریان امروز، سال دوّم، شماره هشتم).

 هفته‌نامه‌ی مکریان امروز با گذشت هفته‌ها به علت مشکلات مالی (بنا به گفته‌ی مدیر مسؤول آن) موفّق به چاپ و انتشار شماره‌ی جدید نشده است. به همین منظور این جوابیه را از طریق این پایگاه مطبوعاتی(هفتە‌نامه‌ی دەنگی کوردستان) به سمع و نظر مخاطبان می‌رسانیم.

 روابط عمومی جماعت دعوت و اصلاح، ضمن تقدیر از نویسندگانی که به تحلیل‌‌ جریان‌ها، پدیده‌ها و رویدادهای اجتماعی می‌پردازند لازم می‌بیند به اقتضای مسؤولیت اجتماعی خود مواردی را در رابطه با مقاله‌ی فوق‌الذکر به نظر مخاطبان گرامی برساند:

١.  نویسنده محترم اگرچه از  کالبدشکافی جماعت دعوت و اصلاح در عنوان مقاله استفاده کرده اما در داخل متن به کرّات به جای «جماعت دعوت و اصلاح» از عنوان ناصحیح «اخوان‌المسلمین» استفاده می‌کند. برای نمونه: «اخوان با مرکزیت شمال غرب و غرب به ویژه کردستان و سپس فارس و خراسان و بندرعباس که دارای رویکرد اعتدالی- اصلاحی و تعامل با دولت‌هاست.» و نیز مدعی شده است جماعت دعوت و اصلاح به نداشتن رابطه با اخوان‌المسلمین اذعان نکرده است: «...امّا بصورت غیررسمی و بلحاظ سیر شکل‌گیری و جریان خط فکری، قرابت سران و روابط، عدم اذعان طرفین بر تفکیک و... تاکنون یکسان بوده...»

متأسفانه نویسنده‌ بدون توجه به بیانیه‌ها، دیدگاه‌ها و سخنان دبیر کل این تشکل که در پایگاه اطلاع‌رسانی اصلاح موجود است، بر مبنای اطلاعات نادرست و بدونِ ذکر منبع، جماعت دعوت و اصلاح را مترادف با اخوان‌المسلمین فرض می‌گیرد، حال‌ آنکه اسناد بالادستی و بیانیه‌ها و مواضع رسمی جملگی بر استقلال تشکیلاتی و فکری جماعت تصریح دارند. در اساسنامه‌ی جماعت دعوت و اصلاح آمده است:

 «جماعت تشكّلی است مدنی، در چارچوب اندیشه‌ی اسلامی که در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فعالیت می‌کند. جماعت در گستره‌ی کشور با مرکزیت تهران برای مدّت نامحدود تأسیس شده و به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران التزام دارد.»

دبیر کل جماعت دعوت و اصلاح در گفت‌وگویی که در  ١٣تیر ١٣٨٩ با روزنامه‌ی «الشرق الاوسط» انجام داده هر گونه ارتباط تشکیلاتی با جریان‌های برون‌مرزی از جمله اخوان‌المسلمین را رد کرده و تأکید داشته که جماعت همواره در تصمیم‌گیری‌ها و مواضع‌اش، مستقل عمل نموده است. 

جماعت دعوت و اصلاح اگر چه تأثر فکری خود را از جریان‌های جهانی بیداری اسلامی انکار نکرده اما همواره در بیانیه‌ها و مواضع رسمی خود به استقلال کامل از هر جریان داخلی و خارجی تصریح کرده است. از این‌رو، استفاده از نام اخوان‌ برای جماعت دعوت و اصلاح در مقاله‌ی مذکور و عدم تفکیک میان این دو، مغالطه‌ای آشکار و خطایی محرز است. 

 ٢. نویسنده محترم سه کارکرد ویژه را برای جماعت دعوت و اصلاح برشمرده که معلوم نیست بر چه مبنایی استنباط شده است: انعطاف و تعامل بیشتر با مذهب رسمی کشور و مقامات دولتی، حضور به مثابهِ آلترناتیو و جایگزین برای مکتب قرآن و دیگر جریان‌های مذهبی و سوم مهارکننده‌ی تفکرات شیعه‌ستیز.

در خصوص این تلقّی نادرست سه نکته قابل ذکر است:

الف. مطابق اسناد مکتوب و مبانی فکری جماعت، دگرپذیری و تعامل با دیگران در زمینه‌های فکری و عملی، یکی از اهداف و برنامه‌های جماعت است و از این نظر نه تنها با حاملان مذهب رسمی که با کلیه مذاهب و اقوام موجود در کشور، تعاملی نزدیک و حسنه دارد. جماعت چنان که بیانیه‌ها و مواضع رسمی آن گواه است به تحقق حقوق شهروندی در کل کشور می‌اندیشد و در این چهارچوب پیداست که به حقوق کُردها هم پرداخته و دیدگاه‌ها و پیشنهادات خود را داشته و دارد. تعامل جماعت با نهادهای دولتی نیز لازمه‌ی هر گونه حرکت مؤثر مدنی در چارچوب اصلاح‌گرانه و خشونت‌پرهیز است و هرگز به معنای عقب‌نشینی از مبانی فکری یا انفعال نمی‌باشد.

ب. جماعت همواره به صورت رسمی اعلام کرده است که خود را آلترناتیو کسی یا جریانی نمی‌داند و ضمن احترام به همه‌ی جریان‌هایی که به شکل مدنی فعالیت می‌کنند، از هر گونه تعامل مثبت استقبال می‌کند. جماعت همواره در اسناد و مواضع خود، تنوع و تکثر فرهنگی را یک فرصت مغتنم و ظرفیت ارزنده دانسته است در عمل نیز به قدرِ توان خویش تعامل دوستانه و برادرانه‌ای با دیگر جریان‌های مذهبی و دینی برقرار کرده است. جماعت خود را در کنار دیگر جریان‌های مدنی و دینی می‌داند و ضمن احترام به خدمات و فعالیت‌های مثبت دیگر جریان‌ها، خود را یار و در کنارِ آنان می‌داند. دیدارهای متعدد دبیر کل و مدیران ارشد جماعت با شخصیت‌های جریان‌های مطرح دینی و مذهبی نشانه‌ای بر این رویکرد است.  

ج. اگر چه جماعت همیارانه در هر اقدام خیر و شریفی با دیگران تعامل می‌کند و به شدت هر گونه افراط‌گرایی مذهبی را نفی کرده و خشونت‌پرهیزی را از رویکردهای اصلی خود می‌داند؛ اما رسالت و اهداف مستقل خود را داراست و تقابل با جریان‌های شیعه‌ستیز یا سنّی‌ستیز تنها از دست سیستم‌های سیاسی و امنیتی دولتی و قدرتمند بر می‌آید نه یک تشکل مدنی با اهداف مشخص فرهنگی _  اجتماعی .

 ٣. نویسنده محترم عنوان کرده است که بر خلاف جریان مکتب قرآن، جماعت از حاشیه‌ی امن گزینشی برای حضور در عرصه‌های انتخاباتی و سیاسی برخوردار است. گفتنی است جماعت حق خود و همه‌ی جریان‌های مدنی می‌داند که در جهت افزایش اعتماد میان لایه‌های مختلف، در سپهر سیاسی کشور مشارکت کنند. با این‌حال، اعضای جماعت با محدودیت‌های قابل توجهی در تصدی مشاغل دولتی، مشارکت سیاسی و عرصه‌های انتخاباتی روبرو بوده‌اند و جماعت کوشیده است به شیوه‌ی مدنی و قانونی پیگیر حقوق سیاسی اعضای خود باشد.

 ٤. نویسنده مدعی شده است که مواضع جماعت در خصوص تهاجم ترکیه به عفرین نشان از کارکرد ضدقوم‌گرایی آن دارد و جماعت می‌تواند اهرم کنترل احساسات ناسیونالیستی باشد. در خصوص این استنباط خطا باید گفت که مسؤول روابط عمومی جماعت و نیز برخی از اعضای شورای مرکزی جماعت قویّاً و صریحاً تجاوز ترکیه را به خاک عفرین محکوم کرده‌اند و صِرف صادر نکردنِ‌ بیانیه‌ی رسمی برای محکومیت، نشانه‌ی تأیید این تجاوز آشکار نیست. 

ضمناً جماعت در اسناد و مواضع خود کراراً به ضرورت حفظ هویت‌های قومی در گستره‌ی ایران اسلامی تأکید داشته و در مرامنامه‌‌ی خود «باور به هویت ایرانی، دگرپذیری، تکثرگرایی و همبستگی ملی با رعایت حقوق اقلیت های دینی، مذهبی و قومی» را به عنوان باور و اعتقاد اساسی ذکر کرده است. دیدارهای متعدد و تعامل‌های مثبت جماعت با تشکل‌ها و انجمن‌های کُردی و اقوام، نشان می‌دهد که هویت‌های قومی محل‌ اعتنا و پاسداشت جماعت‌اند. جماعت همواره بر حفظ هویت قومی در کنار هویت دینی و هویت ملی اهتمام داشته و در ذیل رویکرد «عدالت» که در سندِ رویکردها و راهکارهای جماعت آمده، بر «عدالت اجتماعی- فرهنگی»‌ تأکید شده و آمده است:

«این نوع عدالت اشاره به این دارد که گروه‌های مختلف اجتماعی، اقوام، نژادها، ادیان و مذاهب از امکان یکسانی برای بارور نمودن و بیان ديدگاه‌هاي مورد علاقه‌شان برخوردار باشند. یعنی هویت‌های مختلف اجتماعی-فرهنگی بتوانند در عین حفظ ارزش‌ها و سبک زندگی‌شان، در حد استحقاق خود، در حیات جامعه حضور فعال و سازنده داشته باشند. به اعتقاد ما، شهروندان یک جامعه بايد علي‌رغم تفاوت‌های زبانی، مذهبی، جنسیتی و نژادی، بتوانند در كمال امنيت در عرصه‌های گوناگون جامعه حضور يابند.»

 ٥.  نویسنده در پایان دو پرسش را طرح کرده‌اند. یکی اینکه نقش و تأثیر مثبت جماعت دعوت و اصلاح در مناطق کُردنشین چه بوده است و دیگر اینکه چگونه توانسته در مقایسه با دیگر جریان‌های دینی و مذهبی کمترین تنش را با حاکمیت داشته باشد و از حضور در مناصب اجرایی و مدیریتی برخوردار باشد. در ارتباط با این دو پرسش گفتنی است:

الف) دست‌‌‌ِکم در سه عرصه می‌توان از نقش مثبت جماعت در مناطق اهل‌سنت یاد کرد. در عرصه‌ی فکری و آموزشی جماعت کوشیده است به قدر توان خود، قرائتی میانه‌روانه و خشونت‌پرهیز از اسلام را ارائه و ترویج دهد و اعضا و هواداران خود را بر اساس رویکردهای دگرپذیری، دموکراسی‌خواهی و باور به حقوق و کرامت ذاتی انسان، آموزش دهد. در عرصه‌ی مدنی و خدمات اجتماعی کوشیده است با تأسیس، اداره یا مشارکت در تشکل‌های مدنی و انجمن‌های خیریه در کاستن از آلام و محرومیت‌های مردم گام‌هایی بردارد. در عرصه‌ی سیاسی نیز تلاش جماعت بر آن بوده است که با کاستن از شکافِ دولت‌ و ملت و اتخاذ رویکردی تعاملی و واقع‌بینانه، به فراهم شدن هر چه بیشتر مشارکت سیاسی و ترغیب همه‌ی شهروندان به نقش‌آفرینی در سرنوشت سیاسی خود کمک کرده و در تلطیف نگاه امنیتی حاکمیت هم مؤثر باشد. 

ب) ما نیز مانند هر مجموعه‌ی دیگری در کشور با محدودیت‌ها و محرومیت‌های خاص خود روبرو بوده و هستیم و برای رفع این محدودیت‌ها تلاش می‌کنیم. اما ادعای نویسند‌ه‌ی محترم مبنی بر اینکه اعضای جماعت «بیشترین میزان ورود به پست‌های اجرایی و مدیریتی را به صورت نامحسوس و گسترده» داشته‌اند واهی و فاقد مبنا می‌دانیم. انتظار می‌رود نویسنده‌ی محترم که دانش‌آموخته‌ی جامعه‌شناسی است با استناد به قرائن عینی و نه صِرفاً بر مبنای حدسیات و مشهورات، به تحلیل و جریان‌شناسی بپردازد.

 ٦. جای شگفتی است که نویسنده برای نشان‌ دادنِ تشتت داخلی جماعت دعوت و اصلاح به اظهار نظری مجعول و فاقد هر گونه اعتبار،‌ توسل جسته است.اظهاراتی که از زبان فردی به نام سهراب ستوده در یکی از کانال‌های محلی منتشر شد و با فاصله‌ی اندکی به دلیل واهی بودن ادعا و کذب خبر، از کانال مربوطه حذف گردید. حال ‌آنکه شخصی به نام سهراب ستوده هرگز عضو جماعت دعوت و اصلاح نبوده است و معلوم نیست وجود خارجی دارد یا نه. چگونه می‌شود در یک تحلیل جامعه‌شناسانه به اظهار نظری که فاقد هرگونه اعتبار است و در هیچ منبع رسمی و قابل استنادی انعکاس نیافته، استناد جُست؟

 ٧. نویسنده در پایان، بدون ذکر شواهد و مبانی تحلیل و استنتاج خود مدعی می‌شود که جماعت «دامنه‌ی فعالیت فراکشوری دارد و خیز بلندمدتی برای کسب قدرت سیاسی برداشته است که تحولات منطقه و رقابت تنگاتنگ سه نظم انقلابی ایران، وهابیت عربستانی و اخوانی قطری آینده‌ای نسبتاً معلوم برای آن با سیر صعودی بسیار ملایم مشاهده نمود که از وجه مردمی-دینی‌اش کاسته می‌شود و به سمت دولتی-سیاسی‌اش گرایش بیشتری می‌یابد.» در اثنای یادداشت نیز ذکر کرده است که جماعت «خیزهای متعددی برای کسب قدرت مدیریتی، کرسی مجلس، پست اجرایی و رایزنی سیاسی داشته است.» و «قابل دسترس‌تر و کنترل‌ترند و ضریب خطر و احساس ناامنی پایینی برای دولت دارند.»

در رابطه با ادعاهای فوق باید گفت:

الف) جماعت با نظر به اسناد، بیانیه‌ها و مواضع رسمی متعدد، شخصیت حقوقی مستقل و تعریف‌شده‌ای دارد. خود را به عنوان یک تشکل مدنی تعریف کرده و به اقتضای سرشت مدنی خود عمل می‌کند. جماعت با وقوف بر محدودیت‌های خود و واقعیت‌های حاکم بر جامعه علی‌الخصوص ترکیب مذهبی و قومی کشور، هیچ‌گونه تلاشی برای خیزهای بلند به منظور کسب قدرت سیاسی ندارد و اساساً در پیِ بالادستی در قدرت سیاسی نیست . اعم و اغلبِ فعالیت‌های جماعت معطوف به حوزه‌‌های فرهنگی و اجتماعی است و اگر به مشارکت سیاسی اهتمام دارد از آن‌روست که مشارکت سیاسی را ظرفیتی مؤثر و قانونی برای استیفای بهتر حقوق و توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی کشور می‌داند. مشارکت سیاسی از مؤلفه‌های یک جامعه پویا و مدنی است و به معنیِ قدرت‌جویی‌ سیاسی نیست.

ب) جماعت دعوت و اصلاح به عنوان یک تشکل ایرانی، صرفاً در داخل کشور فعالیت می‌کند و هیچگونه رابطه و وابستگی به دولت‌ها، جریانات و نهادهای خارجی ندارد و غیر از حضور در اتحادیه جهانی علمای مسلمان که بیش از ۶٠ تن از علمای سرشناس ایرانی در آن حضور دارند و نیز اتحادیه NGO های دنیای اسلام که دو تشکل صنفی هستند، ارتباطی در خارج از مرزهای کشور ندارد. 

ج) جماعت تمایل دارد ضمن حمایت از روندهای دموکراتیک سیاسی، بیشتر در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی فعالیت کند، از این‌رو این پیش‌بینی که در آینده‌ از وجهه‌ی مردمی و دینی جماعت کاسته شده و سویه‌ی دولتی و سیاسی آن پررنگ‌ می‌شود، بر مبنای واقعیت نبوده و مشخص نیست نویسنده، بر اساس کدام روشِ پیش‌بینی آینده، به این نتیجه رسیده است. دیدگاه‌های مدوّن جماعت در مرام‌نامه و کتابچه‌ی رویکردها و راهکارها و نیز اقدامات، عملکرد و دستاوردهای جماعت، خلاف نتیجه مدنظر نویسنده را تأیید می‌کند. 

د)  فعالیت‌های جماعت اصولاً معطوف به قدرت نبوده و نیست؛ همچنین خود را در جایگاه اپوزیسیون تعریف نکرده است. از طرفی جماعت اهداف خود را در محدوده‌ی قانون و به شیوه‌ی مدنی و اصلاح‌گرانه و با پرهیز از هر نوع افراط‌گری و خشونت‌ورزی و با شفافیت دنبال می‌کند و طبیعتاً با استقبال از هر گونه گفتگو و تعامل سازنده می‌کوشد ابهامات و نگرانی‌ها را رفع کند. این شیوه، ساز و کارِ هر حرکتِ مدنیِ کامیاب است و طبیعتاً اگر اعتماد بیشتری وجود دارد محصول چنین رویکردی است.

 در پایان ضمن استقبال از هر گونه نقد و نظر و تحلیل‌های راه‌گشا و پیش‌بَرنده، بر اهمیت و ضرورت نشر و توسعه‌ی فرهنگ دگرپذیری و رواداری تأکید می‌ورزیم و شایسته می‌دانیم جریان‌ها، گروه‌ها و شخصیت‌های مؤثر به‌جای تلاش در به حاشیه‌‌راندن یا تضعیف جایگاه اجتماعی یکدیگر، هر چه بیشتر به مناسبات مبتنی بر همیاری و پذیرش یکدیگر روی آورند و همگان بیشتر دریابیم که یکی از مهم‌ترین ضعف‌های فرهنگی ما تحمل اندک و کم‌توانی در پذیرش یکدیگر و تنوع‌های موجود است.

امیدواریم کارشناسان اجتماعی به‌دور از گمانه‌زنی‌ و پیش‌داوری به شیوه‌ی محققانه و با مراجعه به اسناد و مواضع رسمی هر جریان و تشکلی، به نقد و تحلیل جریان‌های اجتماعی همت گمارند تا به رشد، پویایی و هم‌افزایی آن‌ها در خدمت به جامعه یاری کنند.

 

                                                                                                روابط‌ عمومی جماعت دعوت و اصلاح